صندلی تکی



ترم آخر کارشناسی با همه بدبختی ها و فشارهاش تموم شد. یک هفته ی تمام در حال خوابیدن و میوه خوردن و گیم زدن و استراحت بودم بعدش. الان که هفته ی استراحت به آخر رسیده و دارم به آینده نگاه میکنم حس میکنم خیلی اتفاقای خوبی منتظرمه. اگه بتونم برم سر کار و پول داشته باشم که زندگی دیگه خارق العاده میشه.
از طرفی کارم با خوابگاه تموم شده و دارم خونه میگیرم و خوب خوشحالم که قراره ذهنم کمتر درگیر یک سری مسایل غیر ضروری باشه. از طرف دیگه هم دارم وارد دوره ارشد میشم و یه خورده وضعیت دانشگاه به اون چیزی که دلم میخواد نزدیک تر خواهد شد.
خلاصه که خوشحالم و خیلی امیدوار به آینده . یه چند تا چیز دیگه هم هستن که دارم روی اونا هم کار میکنم و امیدوارم بتونم اونارم هندل کنم و اوضاع اوکی بشه .
پ.ن.: ایضا یه سری آدمایی که دلم خیلی براشون تنگ شده رو به زودی میبینم
در پایان لازم میدانم از خداوند باری تعالی تشکر کنم بابت شادی درونی که این روزها دارم.

کسر بزرگی از صمیمی ترین رفیقام این روزا یه عده آدمن که پارسال این موقع حتی باهاشون سلام علیکی هم نداشتم , و الان از ناراحتیام اینه که چرا این آدما انقدر دیر به زندگیم اضافه شدن , بزرگواری و محبتی که نسبت به من دارن واقعا شرمندم میکنه . رفیق خوب واقعا چیز ارزشمندیه . آدمایی که حتی اگه چند روزم بشه که ندیدین همو , بازم پیگیر احوالات هم هستین و اگه مشکلی داشته باشی میدونی که میتونی روشون حساب کنی.

بخوام صادقانه بگم اگه از یک چیز تو زندگیم شانس آورده باشم همین رفیقاییه که دوستیشون عین همای سعادت رو شونه هام نشسته و خدا رو شاکرم به خاطر داشتنشون. قضاوتی بر کار آدم ندارن , حرف دلتو درک میکنن , رازتو نگه میدارن , همدردی میکنن باهات و واقعا سلامتی و حل شدن مشکلاتت براشون مهمه. به نظرم آدم اگه همچین رفیقایی پیدا بکنه باید بچسبه بهشون و از دستشون نده. گوهر کمیابیه رفیق مخلص و با معرفت .


تقریبا دو ماه شده که از هم جدا شدیم . یه خورده ای اوضاع خوب نبود این مدت , نمیگم الان خوب شده ولی خوب دیگه غم همراه تک تک لحظه هام نیست .

امروز داشتم به دستام نگاه میکردم و یه لحظه با خودم گفتم که خودمو گم کردم ! وقتشه دیگه خودمو جمع و جور کنم ! بسه دیگه ! امین که نباید اینجوری باشه ! امین باید سر حال و آماده زدن حرکت های مفرح و پر از جمله های پرانرژی و فرح بخش باشه !

یه بار داشتم بهش میگفتم که  تو یه فیلمی میگفت " زندگی تعداد نفسهایی که میکشی نیست , تعداد لحظه هاییه که نفس تو سینت بند میاد " من خیلی حالم ناجور باشه نفس کشیدن برام خیلی سخت میشه .

خوب الان کجایی که ببینی چقدر نفسی نمیاد و نمیره ؟


من پیشش نیستم و نمیتونم کاری براش بکنم , منی که هر وقت ناراحت بود سعی میکردم حالشو بهتر کنم , حتی وقتی خودم ناراحتش کرده بودم , دیگه واقعا یاد گرفته بودم وقتی ناراحته چیکار کنم که بهتر بشه حالش .
ولی الان چی ؟ حتی نباید باهاش حرف بزنم .

نفسم درست حسابی بالا نمیاد , سینه ام تنگ شده .

یادمه اون موقعی که داداشم تازه دانشجو شده بود , یه نوکیا N73 مشکی داشت در واقع دو تا داشت , یکیشو ین ازش بعد رفت یه دونه عین همون قبلی خرید منتها دومیه کار کرده بود . و خوب این رو هم یادمه با این که تو تهران درس میخوند یه نسخه از فایلای گوشی روی سیستم خونه همیشه داشت و خوب منم قطعا اون فایلا رو چک میکردم دیگه ! داداشم آهنگ کم گوش میداد و خوب هنوزم کم گوش میده ولی یه آلبوم بین اون آهنگاش تو همون سن و سال بچگی به نظرم خیلی خوب میومد. آلبوم یادگاری سیاوش قمیشی
این که امشب بعد هفت هشت سال دیدم متن تک تک آهنگای محبوب اون روزام رو هنوز تقریبا حفظم خیلی برام جالب بود , نکته جالب ترش شاید این باشه که امشب که گوش میدادم بغض کردم , معنی خیلی آهنگا رو الان میفهمم , اندوه پشت بعضی آهنگا رو .
آلبوم رو که باز میکنم یه نگاه به اسم تک تک آهنگا میندازم , اسم هر کدوم رو که میخونم لبخند میزنم و با خودم میگم عههه !!!
" آخر اون همه لبخند و سرود , چشم پر حسادت زمونه بود "
 


پ.ن. 1 :آهنگ بالا اسمش خیلی ممنونه و بیت بالاترش از آهنگ بی تو عه .
پ.ن. 2 : راستی . وقتی گوشی جدیدشو گرفت فایلهای رو سیستم رو ریخت تو گوشی جدیدش .




تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تجهیزات بازسازی و زیبایی سازی منزل وبلاگ گیم زیپ مرجع دانلود بازی و برنامه های فوق کم حجم و فشرده پاورپوینت درسی تایل چرمی لوازم جانبی اصلی موبایل مد چی خودشناسی فروش بیمه عمر در اصفهان | برترین نوع بیمه عمر در ایران | بیمه لاکچری فروشگاه موبایل A2 Hasht Media